یک نقد



داستان در یک کوپه قطار اتفاق می افتد. داستانی  در سی صفحه اول با گفتگوی چند نفری که در کوپه هستند پیش می رود در این قسمت شخصیت ها که عبارتند از یک وکیل یک خانم یک تاجر و راوی در مورد روابط زن و شوهری و علت طلاق در آن زمان روسیه صحبت می کنند نظرات مختلفی از سوی شخصیت ها مطرح می شوند برخی زن را مقصر می دانتد و برخی مرد را در نهایت داستان با صحبتهای وزدنیشیوف وارد فاز جدیدی می شود او می گوید که همسرش را به قتل رسانده است . در اینجا به داستان تلنگری زده می شود و خواننده را مجذوب می کند تا بفهمد چرا او همسرش را کشته است . او ابتدا سرگذشت خود را تعریف می کند این که در جوانی تا سی سالگی در فسق و فجور و ارتباط با ن هرزه زندگی را سپری کرده است.
همچنان که مرد شرابخوار و افیونی از راه رفتن و رنگ چهره اش شناخته می شود مرد کار و هرزه هم از نگاههای وقیحانه و کیش که زیر چشمی انجام می گیرد شناخته می گردد.ص33
ن دلقریب و زیبا اغلب گفتارشان پوچ و بی معنی و بعضی اوقات حرکات و رفتارشان زشت و زننده است ولی ما گفته ها و حرکات آنها را خوشحالانه و طرز دیگر تلقی می کنیم.
آیا انسان با هوش و عاقل اجازه می دهد که زن هر گونه دلش می خواهد آرایش کند و اعضای و شهوت انگیز بدن خود را نمایان سازد؟آیا این وضع هیچگونه خطری برای جامعه ندارد؟ن امروزه آرایش و بدن نیمه عریان در کوچه ها و خیابانها می گردند و دام می گسترل نند!
مخاطب راوی که تا پایان داستان سرگذشت خود را روایت می کند معتقد است که عشق واقعی وحود ندارد.
هرچند داستان بلند 147صفحه ای ابتدا گفتگوی محور است و بعد وزد نیشیوف روایت. را تا پایان به عهده می گیرداما شیوه پرداخت تولستوی طوری است که خواننده احساس خستگی نمی کند. 
وزدنیشیوف در همان دوران ماه عسل با همسرش اختلاف پیدا میکنند با تولد بچه ها اختلافشان بیشتر می شود و زن در پی هوس های خود به شوهرش خیانت میکند و در پایان مرد اورا به قتل می رساند.
گفتگوها و پرداخت و روایت طوری جذاب است که تا پایان داستان خواننده را به دنبال خود می کشاند و تا کتاب را به پایان نبرده آن را زمین نمی گذارد . من که این طور بود شما را نمی دانم. ولی می توانید امتحان کنید.  لازم نیست کتاب را بخرید ازطریق اینترنت قابل دانلود است.

درس هایی در باره فیلمنامه نویسی,حسن لطفی,ققنوس,چاپ دوم , 1386در 175ص
حسن لطفی دانش آموخته سینماست و سالهاست در انجمن سینمای جوان قزوین مدرس این مرکز بوده . چند فیلم کوتاه ساخته و دستی در فیلمنامه نویسی دارد. از طرفی داستان نویسی را تجربه کرده و دو سه کتابی تالیف و منتشر کرد. هر چند لطفی را از سالهای 62 در انجمن سینمای جو ان قزوین می شناسم. آن زمان که با ما همکلاس بود نشان می داد که اهل مطالعه ست و دستی بر نوشتن داردو کتابهای زیادی مطالعه کرده بود. تعریف می کرد که دو سال سربازی بهترین فرصت بود که مطالعه کنم.اما به علت شغل اداری نتوانسته آثار قابل انتظاری هم در زمینه فیلمنامه نویسی و هم داستان نویسی خلق کند . از طرفی حسن خیلی دشوار پسند است . هر چیزی را نمی نویسد. اهل سفارش نویسی نیست. و اگر وقت کند بنویسد قطعا دغدغه های فکری خودش را می نویسد. اما بی انصافی است بگویم رد پایی از خود بر جا نگذاشته باشد. حسن شاگردان زیادی در انجمن پرورش داد که هم در زمینه داستان نویسی و هم در سینما حرفی برای گفتن دارند.چند سال پیش مجموعه فیلمنامه هنرجویان قزوین را دیده بودم که به کوشش ایشان چاپ شده بود.
کتاب درس هایی در باره فیلمنامه نویسی را شاید شش هفت سالی می شد که خریده بودم. اما به دلیل نامعلومی (البته باید معلوم کنم چرا اینجوریم چون کتاب ناخوانده زیاد دارم )در لابلای کتابهای ناخوانده ام جا خوش کرده بود. سرانجام این روزها دوسه روزه آن را خواندم. هر چند این گونه کتابها بعد از خواندن بعدها نیز قابل مراجعه اند.
این کتاب می تواند راهنمای بسیار مفیدی برای دانشجویان هنر جویان و فیلمنامه نویسان باشد. با توجه به سالها تجربه تدریس در انجمن سینمای جوان و مطالعه در این زمینه این امکان را به حسن لطفی داده که کتاب درخور شایسته ای به رشته تحریر در اورد. این کتاب به چاپ چهارم رسیده است.
به هر حال کتاب در شانزده فصل مطالب قابل تاملی در زمینه فیلمنامه نویسی ارائه می دهد. اگر چه توسط نویسندگان ایرانی کتابهای در این زمینه تدوین شده انا دریچه ای که حسن به آن نگریسته می تواند برای خوانندگان راهگشا باشد . از مزایای این کتاب آن است که برای بهتر درک مطلب به نمونه فیلم های ایرانی اشاره شده و در پایان هر فصل تمرینی پیشنهاد شده است.
مباحثی همچون زبان سینما فیلمنامه چیست آغاز نوشتن روند خلق فیلمنامه از جمله مباحث این کتاب است.
در پایان در فصل فیلمنامه اقتباسی ضمن ارائه مطلبی در این زمینه برای مقایسه بین اثر ادبی و اقتباسی داستاندنوزاد نوشته آلبرتو موراویا و فیلمنامه بچه خوشبخت نوشته محسن مخملباف که بر اساس نوشته موراویا نوشته در آخر کتاب آورده است.


اجازه ندهید شخصیت‌ها سخنرانی کنند / از کتاب ۳۸ خطای رایج داستان‌نویسان»



همانطور که می‌دانید فکر خوبی نیست که اطلاعات فراوانی از طریق توضیحات نویسنده وارد داستان بشود. گاهی نویسنده‌ها این را درک می‌کنند، اما متاسفانه تصمیم می‌گیرند که از شخصیت‌هایشان به صورت بلندگوی داده‌های د لخواه استفاده کنند و کاری کنند که شخصیت‌ها به روشی کاملاً غیرواقعی برای یکدیگر سخنرانی کنند.

معمولاً دیالوگ وسیله خوبی برای پرداختن به اطلاعات پژوهشی نیست. شخصیت‌ها به جای اینکه مثل آدم‌های واقعی حرف بزنند، برای سهولت کار نویسنده، تمایل نشان می‌دهند سخنرانی‌های بی‌معنی کنند. با اینکه دیالوگ‌ها اطلاعات مفیدی را در داستان منتقل می‌کنند و این اطلاعات زیاد هم هستند، اما کارکرد اولیه دیالوگ این نیست که روشی مخفی‌کارانه در اختیار نویسنده قرار بدهد تا در آن یادداشت‌های سخنرانی‌اش را رونویسی کند. ممکن است بدانید که منظم کدام نوع دیالوگ سخنرانی است:

چارلی چند قدم برداشت و گفت: عجب! سلام ملی مک‌براید! تو که ۱۹۷۲ در آلبانی به دنیا آمدی، از پدر و مادری فقیر اما زحمتکش، پدرت صندوقدار فروشگاه بود! امروز چقدر خوب به نظر می رسی، با آن بلوز قرمز که خیلی به آن موهای بلوند تا روی شانه‌ات می‌آید! خدایا! تا جایی که یادم می‌آید تو باید هنوز زن بِرَد باشی، بازیکن تنیس قهرمان جهان که در آخرین حضورش در تورنمنت فلاشینگ‌میدو به مرحله نیمه‌نهایی رسید، همان‌جا که .»

این نوع مزخرفات هر تکه‌اش به همان اندازه سخنرانی مستقیم نویسنده مزاحم و بی‌معنی است.

تاکید می‌کنم که دیالوگ سخنرانی‌های پیاپی‌ای نیست که از سوی شخصیت‌های مختلف با این قصد تولید شده باشد که هر یک آنچه را از قبل می‌دانند به یکدیگر گوشزد کنند. دیالوگ را نمی‌توان فقط همچون پوششی برای پنهان نگه داشتن سخنرانی‌های نویسنده به کار برد. شما در مقام نویسنده باید راه‌های هوشمندانه‌تری را برای ارائه اطلاعات مورد نیاز در داستان پیدا کنید.

سرانجام بگذارید نظر گستاخانه‌تری را درباره سخنرانی های نویسنده داستان بگویم. درصد بزرگی از اطلاعاتی که شما فکر می‌کنید باید در داستانتان بگنجانید، اگر واقعاً مرتبط باشند، بدون نگرانی چندان شما درباره آن‌ها، راهشان را به زندگی و کنش‌های شخصیت‌ها پیدا می‌کنند.

از طرف دیگر لازم است تحقیق کنید که آیا برخی مطالب که می‌خواهید در داستان باشد واقعاً ضرورت دارند. اگر در مسیر پیرنگ داستان شما شخصیت‌هایتان درباره آن صحبتی نکنند، آن را به خاطر نیاورند، یا کنشی بر اساسی آن نداشته باشند، پس اهمیت این اطلاعات در چیست؟ و اگر این مطالب فقط عقیده شما درباره چیزی است، برای چه کسی اهمیت دارد؟ مطمئنا برای خواننده‌ها مهم نیست!

سخنرانی را برای شورای محلی یا سر کلاس بگذارید. اینجا داستان بنویسید!


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله اینترنتی دانلود رایگان فیلم و سریال kgolmohammadpoor اخلاق_آمریکایی خلوتگاه دانلود رایگان . ایل ها-illha مطالب اینترنتی خريد کتاب خارجي آنلاين